اسرائیل و شناخت فرهنگ صهیونیسم



نظر شما درباره راه حلی که اینجا می آید چیست--  که پزشک اولین آدمی را معالجه کند که به عنوان اولین نفر با او ملاقات می کند چنین راه حلی چه مزایا و چه معایبی دارد؟


در این فصل ما با معضلات مختلف روبرو شدیم  موضوع مشترک بین همه آنها اینست که نجات جان یکنفر باعث مرگ یکنفر دیگر می شود

نظر شما درباره معضلاتی که در این بخش نشان داده شدند چیست؟

آیا موارد ذکر شده در این فصل با مشاهدات شما در موارد مشابه مطابقت می کند؟ چگونه؟

درباره یک مسئله غامض اخلاقی  که در واقعیت تجربه کرده اید  یا از طریق ارتباط  درباره آن شنیده اید  فکر کنید و موضع گیری شخصی  خود را درباره آن مشخص کنید


صفحه 40

رابی  والدنبرگ همچنین به سوالی اشاره می کند: به چه کسی باید دارو را داد اگر هردوی آنها در وضعیت واقعا خطرناکی باشند.

بنابر موضعگیری صاحب نظران دیگر او می گوید : اگر هر دوی آنها واقعا بیمارند و دارو به نفرسوم تعلق دارد( به بیمارستان)  دارو را بین خودشان تقسیم کنند.

درست است که دارو برای نجات تنها یک نفر کافی است ، و اگر آنرا بین خودشان تقسیم کنند  زندگی هر دونفرشان از دست می رود ، شاید باید سه چیز را یادآوری کرد:

الف . دادن دارو به هر دونفر باعث طولانی شدن زندگی هر دو نفر می شود ، و در این مدت آنها می توانند "ساعت زندگی" را بدست آورند

ب. ممکن است طولانی کردن زندگی هر دو نفر حداقل شانس یکنفر را برای زندگی بیشتر کند. تا  مقدار اضافی دارو برای او پیدا شود و اگر آن مقدار از دارو را دریافت نمی کرد قبل از اینکه مقدار اضافی دارو به او برسد می مرد.

ج . از آنجا که این فرض که زندگی هر دو نفر در خطر است بر اساس برآورد پزشکی است ، ممکن است پزشکان در مورد میزان در خطر بودن زندگی شان اشتباه کرده باشند ، و همچنین در مورد میزان دارویی که برای نجات آنها لازم است اشتباه کرده باشند

6.

الف .بین نظر رابی والدنبرگ در باره موضوع " دارو برای دو نفر" و موضع بن پتورا  در باره "آب برای دو نفر مقایسه کنید"

ب. آیا توضیح درباره موضوع  دارو  به فهم شما در مورد موضع بن پتورا کمک کرد ؟ اگر بله چطوری ؟

7

 الف. در موضوع "دارو برای دو نفر " درباره دو بیمار صحبت می شود  که می توان دارو را بین آنها تقسیم کرد ، ولی چه می شود اگر تعداد بیمارانی که دارو بین آنها توزیع می شود بسیار زیاد باشد – یعنی  دارو را به هیچکدام از آنها ندهیم؟

ب. در زیر بخشی از پروتکل 304 آورده شده است  بنابر کمیته اجتماعی و کار کنست  از روز 24 بیشوت سال  5747 (23.02.1987)  در برخورد با چنین موردی :

پروفسور داویدسون : خیلی سال پیش ، در انتهای جنگ جهانی دوم ، اتفاق بسیار معناداری دربیمارستان هدسا رخ داد؛ بیماری باکتری المانگیتیس پخش شد که مرگ و میر آن صد در صد شد تا اینکه داروی پنی سیلین اختراع شد. هنگامیکه دارویی آمد که یک بیمار را معالجه می کرد، در بیمارستان 450 بیمار وجود داشت. این مسئله بغرنج پیش آمد که چه کسی را باید معالجه کرد: آیا باید افراد جوان و کودکان را معالجه کرد یا افراد مسنتر را معالجه کرد؟ کسی را که جایگاه ممتازی دارد یا کسی را که شغل ندارد ؟ به رابی  اعظم در آنموقع رابی هرتسوگ رو کردیم  تا به ما در تصمیم گیری کمک کند. در نهایت  تصمیم گرفت که پزشک آدمی را معالجه کند که اولین نفر  به رابی  می رسد ، به این ترتیب ما می توانیم تصمیم بگیریم  زندگی چه کسی مهمتر است .



صفحه 39

نظر رابی والدنبرگ

رابی والدنبرگ تضاد بین ردباز و پری مگدیم را حل می کند. او فرض می کند که پری مگدیم فقط حالتی را در نظر می گیرد که  دارو به کس دیگری تعلق دارد، مثلا به بیمارستان. در این حالت بیمارستان باید دارو را به کسی بدهد که زندگی اش واقعا در خطر است ؛  ولی اگر دارو متعلق به یکی از بیماران باشد . اصل ردباز صحیح است—وضعیت تو مهمتر از وضعیت دوستت است.

1.      الف جدول زیر را کامل کنید ، سه نظری را که آموختید مشخص کنید

ب نظر شما درباره  موضع گیری رابی والدنبرگ چیست؟ شرح دهید.

 

اصل الف

اصل ب

اصول را بیان کنید

باید تردید را احتمالا کنار گذاشت

وضعیت او از وضعیت دوستش مهمتر است

کاربرد اصول را بیان کنید

پری مگدیم

ردباز

تنظیم اصول

(رابی والدنبرگ)

 

 

 

2.      به نظر شما چطور باید با دو بیمار برخورد کرد " وضعیت واقعا خطرناک" و دارو به بیمارستان تعلق دارد؟ آیا باید دارو را بین آنها تقسیم کرد ؟  یا اینکه همه آنرا به یکی از آنها داد؟  اگر اینطور است به چه کسی؟و شاید به هیچکدام از آنها نداد؟

3.      جواب خود را بر اساس اصولی که تا اینجا آموختید بیان کنید.



صفحه 38

نظر ردباز

ردباز  (رابی دود بن زامرا)(قرن 16، مصری) براساس قواعد:  تردید او—بهتر است که از دوستش مطمدن شود--  به عبارت دیگر انسان باید در شرایطی که وضعیت او خطرناک است خودش را ترجیح بدهد( =وضعیتی که در هنگام بیماری زندگی اومورد تهدید باشد) در مقایسه با دوستش که .ضعیت او واقعا خطرناک است (=بیماری خطرناک که زندگی او را واقعا تهدید می کند).

این مورد با کلمات ردباز بیان می شود ، که نه تنها بیمار مجبور نیست که داروی خودش را به دوست بیمارتر از خودش بدهد،  ولی اگر او آنرا بدهد ، او در واقع درباره زندگی خودش تصمیم گرفته است. ردباز بر اساس این اصل حکم می کند که "زندگی ات مقدم بر زندگی دوستت است".

نظر پری مگدیم:

 برای نظر ردباز حکم دیگری است ،  رابی یوسف  بار مئیر تااومیم (قرن 18 ،فرانکفورت) در مقاله "پری مگدیم" براساس اصل دیگری بیان می شود : "احتمال رد شک" بر اساس این اصل مشخص می شود که از بین دو بیمار یکی "وضعیت خطرناک" و دیگری "وضعیت واقعا خطرناک " باید آن کس ترجیح داده شود که وضعیتش واقعا خطرناک است.

پرسشها

به زبان خود این اصول را بیان کنید:

1.الف :وضعیتی که در آن برای او دوستش ارجحیت دارد    ب  احتمال رد شک

مثالی بیاورید ( نه به طور وم از محدوده اخلاق پزشکی ) برای همه اصول

2.الف به نظر شما نظر ردباز درباره این سوال چه خواهد بود: چطور باید انسانی که منتظر پیوند کلیه است اقدام کند ، اگر بعد از او در نوبت انسانی باشد که زندگی اش در خطر فوری قرار دارد؟ توضیح دهید.

ب . چگونه باید بر اساس نظر پری مگدیم در اینمورد عمل کرد ؟ چرا؟

3.      سعی کنید نظر خودتان و نظر دیگران را مقایسه کنید.چطورباید دو اصل پیشنهاد شده را قبول کرد، همچنین هردو را با هم؟



صفحه 37

آیا پیوند عضو را برای انسانی که زندگی اش در خطر فوری قرار دارد به جای انسانی که زندگی اش کمتر در خطر است باید انجام داد، کسیکه به نظر پزشکان می تواند در وضعیت فعلی به همین صورت زندگی کند و زمان بیشتری را برای پیوند کلیه صبر کند؟

یکی از راههای تصمیم گیری در مسائل اینچنینی این است که به آدم منتظر برای پیوند کلیه مراجعه شود و خواهش شود که جایش را برای خوبی در حق دیگری واگذار کند.

نظر شما چیست؟آیا شما از آدمی که زمان زیادی را در نوبت پیوند کلیه بوده انتظار دارید که برای خوبی در حق دیگری از نوبتش صرفنظر کند؟

(این مهم است که توجه کنیم در زمان انتظار او از بیماری بسیار رنج می برد ، به دیالیز وابسته خواهد شد و ممکن است به شرایطی برسد که زندگی اش در خطر باشد)

در مقابل شما سوالی قرار دارد که برای رابی الیعازر یهودا والدنبرگ رخ داد.

در طول خواندن پاسخ ، سعی کنید ببینید که آیا این کلمات برای بحث درباره مسئله پیوند کلیه مفید هستند.

رابی الیعازر یهودا والدنبرگ

یکی از مهمترین دستورات هالاخا در دوره ما . او به عنوان رییس دادگاه رابی ها در قدس کارمیکرد و پاسخ های زیادی را منتشر کرد. اودر نوشته هایش اغلب به سوالات موجود در مطابقت با قوانین یهودی میپردازد بخصوص به سوالاتی درباره امور پزشکی.

رابی والدنبرگ وضعیت دو  مریض را بحث می کند، که یکی از آنها در "وضعیت خطرناک" قرار دارد—به عبارت دیگر ممکن است که بیماری زندگی او را تهدید می کند—دومی در وضعیت خطرناک قرار دارد—به عبارتی دیگر بیماری قطعا زندگی اش را تهدید می کند. برای بیماری که "زندگی اش در خطر است " داروی لازم فقط برای یک نفر وجود دارد. سوال این است : آیا او باید (یا اینکه ممکن است)از داروی خود به نفع دوستش که زندگی او در خطر قطعی قرار دارد صرفنظر کند؟

در ابتدای پاسخ به این سوال رابی والدنبرگ به جایگاه دستورات نسلهای قبل تر اشاره می کند که با پرسش های مشابهی سروکار داشتند، . همین موضوع در اینمورد صدق می کند. او دو نظر مختلف را از ردباز و پری مگدیم بیان می کند.



صفحه 36

اولویت های درمان پزشکی –اخلاق و پزشکی

حتی امروزه هم مسائل اخلاقی درباره زندگی و مرگ پیش می آیند، به عنوان مثال در زمینه پزشکی.

اخلاق

اخلاقیات یکی از  شاخه های فلسفه است. در یونانی : شخصیت اخلاقی آدم و ابعاد آن. اخلاق بنابر گفته یونانی ها ،بستگی به اصلاح ابعاد انسان دارد (ویژگی های شخصیتی)

اخلاق پزشکی با سوالات زیادی پیرامون ارتباط پزشک با بیمار و تقدس زندگی سرو کار دارد ،در تعیین جایگاه و حقوق جنینی که هنوز متولد نشده است(آیا آنها فرزندان زنده انسان اند؟)، در تقسیم منابع محدود مالی برای نیازهای بهداشتی متفاوت، در محدودیت آزمایشهای پزشکی روی افراد بشر و موارد بیشتر.

یکی از موارد پزشکی که در آن مسائل اخلاقی زیادی مطرح می شود موضوع پیوند اعضا است. در کشور اسراییل افراد زیادی برای پیوند کلیه منتظر هستند. هنگامیکه در بیمارستان یک کلیه مناسب برای پیوند وجود داشته باشد بلافاصله به اولین نفر منتظر در صف پیوند اطلاع داده می شود، و در اولین فرصت عمل جراحی انجام می شود.متاسفانه بسیاری از کسانیکه منتظر هستند قبل از اینکه نوبتشان برسد می میرند.

گاهی اوقات بیمارستان با مسئله سختی مواجه میشود:

آیا کسیکه وضعیت بدتری دارد باید زودتر از کسیکه در نوبت اول است پیوند کلیه دریافت کند؟

آیا باید بچه ای را که وضعیت بدی از لحاظ کلیوی دارد و زندگی اش در خطر است را به آدم مسنی که زندگی او هم در خطر است ترجیح داد؟



 

صفحه 35

سوالها

الف آیا نازی ها تعیین کردند که چند نفر از صنعتگران باید در گتو زنده بمانند و چند نفر از صنعتگران باید به اتاقهای گاز بروند؟

ب نازی ها از یودرنت چه می خواستند؟

2 در پاسخ هایی که خواندید دو مسئله مطرح می شود

الف چه مسائلی وجود داشت که یودرنت باید با وجود آنها تصمیم می گرفت؟

ب مسئله ای که همه صنعتگران با آن مواجه بودند چه بود؟

3 اگر یکی از صنعتگران با زور یکی از کارتها را برای خودش می ید ، تا نجات پیدا کند—در داستان آب برای دونفر در چه چیزی شبیه صاحب مشک میشد، و از چه نظر با او متفاوت بود؟

4 رابی آشری در هنگام قضاوت درباره مسئله یودرنت در باره مسئله ای که با آن درگیر بودند در سه بخش حکم کرد. سه حکم که در سه بخش 1 و 2و 3 آمده است

عقیده اول (1) :

الف چه مسئله ای در این بخش مطرح است، مسئله یودرنت یا مسئله صنعتگران؟

ب  دستورالعمل فعالیت هایی که باید بشود در این بخش چیست؟

ج دلیل این دستورالعمل چیست؟

عقیده دوم  2

الف در قسمت دوم کدام مسئله گنجانده شده است، مسئله یودرنت یا مسئله صنعتگران؟

ب دستورالعمل فعالیت هایی که باید انجام شود در این قسمت چیست؟

ج  دلیل این دستورالعمل چیست؟

عقیده سوم 3

الف  دستورالعمل فعالیتهایی که باید انجام شود بر اساس این نظر برای مسئولان یودرنت چیست؟

ب دلیل دستورالعمل داده شده در این بخش چیست؟( در این ارتباط  موضوع "نجات" را توضیح دهید)

5 رویداد آب برای دو نفر از چه نظر شبیه رویداد ارائه شده در اینجا می باشد ، و از چه نظر متفاوت است؟

کلمات رابی شاموئل ایدلاس که در بیان پاسخ و عقیده رابی آشری که بعد از جنگ به آنها رسیده را استفاده کنید.

6 به نظر شما کدام یک از رویکردهای رابی آشری به زندگی بشر بیش از بقیه رویکردها احترام میگذارد؟

 



صفحه 34

سوال دوم :

آیا برای صنعتگران مجاز است که کارتهای گفته شده را بربایند و به این طریق باعث کشته شدن دوستان صنعتگرشان شوند؟

پاسخ

1)      از یک طرف میشود گفت که در این رویداد همه صنعتگران  در همه کارتها شریک هستند—زیراکه ما آنها را به همه داده بودیم. همه در آنها سهمی دارند، و اگر اینطور باشد هرکسی میتواند آنها را برباید زیراکه سهمی در آن دارد.

2)      بعد از آن ، زمانیکه میخواستم  این سوالها و جوابها را بعد از جنگ برای چاپ بیاورم ،دوست نابغه ام رابی اسراییل گوتسمن من را دید ، او رییس شهرک لوباویچ بود. آنچه که از رابی شاموئل ایدلاس درباره آن قسمت از تلمود گفت ، که در آن درباره مشک آب گفته شده – و این بیان او است :

و زندگی دوستت به دست توست – زندگی تو مهمتر است ، نام او "مردم تو" است هرکاری که او کرده (= برادرت) از تو حمایت کرده. و در درس رابی آکیوا به نظر می رسد " که اگر مشک آب متعلق به هر دو آنها بود – در هر صورت رابی آکیوا با نظر بن پتورا موافقت می کند( و آن اینست که هر دوی آنها خواهند مرد، و در باره اینکه که یکی از آنها مرگ دوستش را شاهد خواهد بود) و ممکن است که می خواهد بگوید (به صورتی دیگر ) "آیا دیده ای که خون تو رنگین تر از خون دوستت است" (اگرچه رابی شاموئل ایدلاس در نظر خود راجع به موضوع( در باوا پیشنهاد می کندס"ב,ע"ב).بنابر این ها مشخص است که همه آنها در کارت ها شریک هستند. ما مجبور خواهیم شد که عکس حرفی را که گفتیم بیان کنیم. باید بگوییم که برای آنها ممنوع است که آنها را بند، زیراکه او خود را با چیزی نجات می دهد که درواقع متعلق به دوست او می باشد

3)      با اینحال به نظر می رسد که نیاز به دقت بیشتری وجود دارد . میتوانیم بگوییم که ممکن نیست بین رویداد گتو و رویداد مشک آب تساوی برقرار کرد که فقط با افراد سرو کار دارد.در هر صورت قصد شریران این بود که همه را از بین ببرند. فقط به طور موقت راهی از طریق کارتهای داده شده برای نجات عده ای از یهودیان داده شد. که به وسیله آلمانها داده شد. و توزیع  آنها باعث نجات افراد میشد.

و بعد از آن چیزهایی از نابغه بزرگ رابی شاپیرا زاتسل شنیدم که رییس خانه قضاوت کوونا بود و این چیزها را شنیدم : در هفتم خشوان 5702 (26 اکتبر 1941) گروه افراد باقی مانده گتو را در میدان بازار  به هم ریخت ن مردان وکودکان را. معلوم بود که تعداد زیادی از افراد به مرگ محکوم خواهند شد. و اعضای انجمن گتو آمدند تا از خانه قضاوت بپرسند که چگونه تورات را اجرا کنند، و بعد از تصمیم دادگاه ، پدر خانه قضاوت اینطور حکم کرد: در یک حصار دوستی و آرامش از جامعه یهودیان بیرون آمد تا آن را از بین ببرد. و در این گیرو دار که ممکن است قسمتی از جامعه را نجات داد روسای جامعه باید روحیه خود را حفظ کنند و مسئولیت انجام کاری برای نجات هر کس که ممکن است را بر عهده بگیرند.

و در اینجا  به نظر می رسد که گرفتن کارت ها و همچنین تقسیم آنها به معنای نجات است و مناسب نیست که این موضوع را با وضعیتی که افراد به تنهایی در آن درگیر هستند مقایسه کرد و اگر اینطور باشد افراد انجمن باید کارتها را در دست بگیرند و آنها را توزیع کنند



صفحه 33

یودرنت

نام انجمن های یهودی که در راس گروههای یهودی در مناطقی بودند که به دست آلمانها اشغال میشد در جنگ جهانی دوم (یودن=یهودی ها)

درابتدای این جنگ ، قبل از کشتن بسیاری از یهودیان اروپا ، روسای یودرنت نگرانی های روزانه گروهشان را داشتند و نگرانی اجرای دستورات آلمانها.  

در این دوره افراد یودرنت گاهی مجبور بودند تصمیمات سختی بگیرند بخصوص در مورد فرستادن افراد به اردوگاههای کار اجباری و مصادره اموال و از این قبیل.

مسائل بسیار مشکلی در مقابل روسای یودرنت قرار داشت هنگامیکه  شروع به فرستادن افراد از گتو ها به اردوگاههای کار اجباری کردند.مواردی بودند که در آن روسای یودرنت تصمیم گرقتند کارشان را با آلمانها به اشتراک بگذارند با این امید که به نجات یافتن بخشی از یهودیان کمک کنند. اگرچه مثال مدیریت یودرنت در گتو ورشو شناخته شده است آدم چارنیکوف که در هنگام فرستادن ساکنان گتوی ورشو برای مرگ خودکشی کرد.

رویداد زیر از کتاب رابی آشری برداشته شده است، چیزیکه به نام "از عمق"  خوانده میشد نامی که در لهجه نمایانگر میزان اضطرابی است که یهودی ها در سوالاتشان ازرابی آشری در دوران هولوکاست داشتند.

سوالی که درباره یک مسئله میخواهم بپرسم : آیا مجاز است که انسان در شرایطی خودش را نجات بدهد که باعث بشود دوستش بمیرد؟

در 23 ام ایلول 5702 (15 سپتامبر 1941)، رییس آلمانی درباره موضوع گتو کاناس تصمیم گرفت ، که لعنت بر نام یاردن ، فقط 5000 نفر در گتو باقی مانده بودند، و باقی مانده به اردوگاههای مرگ فرستاده شده بودند. 5000 نفر باقی مانده صنعتگران و خانواده هاشان بودند. و بعضی از آنها کارتهای سفید داشتند تمام کسانی که در گتو باقی مانده بودند. شاید همانطور که در گتو نزدیک آنها بود 30000 نفر یهودی که ده هزار نفر از آنها صنعتگر به همراه خانواده هایشان بودند. شورش بزرگی به وقوع پیوست و با توسل به زور افراد قوی کارتهای گفته شده را از افراد انجمن ربودند.

حالا سوالی که میخواهم بپرسم.

آیا برای اعضای انجمن مجاز است که کارتهایی را بگیرند و آنها را بین صنعتگران قسمت کنند همانطور که توسط فرمانده یاردن دستور داده شد که لعنت بر نام او باد.



 

صفحه32 

گتو

قسمتی مشخص از شهر که یهودیان در آن تجمیع میشدند و زندگی می کردند و واقعا مجبور میشدند فقط در آن قسمت باشند

گتوهایی که در اروپا بودند از سده 12 شروع شدند،اینکار  با تصمیم مجلس مسیحی انجام شد که می خواستند یهودیان را از مسیحی ها جدا کنند. در ادامه انقلاب فرانسه ( در پایان قرن 18) و گسترش ایده تساوی بین مردم ، گتو ها در اروپا ملغی شدند.

در هنگام جنگ جهانی دوم ، آدولف هیتلر ، دیکتاتور آلمانی دستور داد همه یهودیان را در نقاطی که اشغال می کرد در گتو محصور کنند. گتوها مرحله میانی عمل نابود کردن یهودیان به دست نازیها بودند. یهودیان زیادی مجبور بودند در کتوهای مملو از آدم بدون غذا بدون دارو و بدون هیچ راهی برای بدست آوردن مایحتاج زندگی زندگی کنند. آنها مجبور به کار اجباری برای نازیها بودند. بسیاری از آنها از بیماری مردند. در این  شرایط غیر انسانی یهودیان در گتوها میجنگیدند و به سختی کار میکردند تا شرایط جدایی متقابل را حفظ کنند وبه کودکان آموزش بدهند و سازمان فعال برای [آموزش] فرهنگ به بزرگسالان. در مرحله  آخر یهودیانی را که در گتوها باقی می ماندند به اردوگاههای مرگ انتقال می دادند. در چند گتوگروههای زیرزمینی تشکیل شدند و شورشهایی بر ضد نازیها ویاری دهندگان آنها به وقوع پیوست. مشهورترین قیام در گتو ورشو اتفاق افتاد.

گتو کاناس

کاناس –شهری در مرکز لیتوانی . از اواسط سده 19 میلادی  کاناس به محلی برای فعالیتهای توسعه فرهنگی یهودیان در لیتوانی تبدیل شد.

در هنگام جنگ جهانی دوم ، قبل از اینکه کاناس به دست آلمانها بیفتد ، یهودیان به دست فاشیست های لیتوانیایی کشته شدند . بلافاصله همراه با اشغالی که توسط آلمانها صورت گرفت وقایعی اتفاق افتاد (شورشها، قتل و خشونت) به طور ویژه در لیتوانی دهها هزار یهودی کشته شدند. بقیه در گتو تجمیع شدند. در گتو کاناس یک گروه زیرزمینی بود که بسیاری از همقطاران را به جنگلها برد و آنها به پارتیزان ها پیوستند.

در 1944 که شوروی مثل طوفان بر سر آلمان آمد ، همه یهودیانی را که در گتو کاناس بودند را برای مرگ فرستادند.



گفت خواب دیدم که دشمن من مروارید و شقایق است

شقایق جان خود را می دهد تا از مروارید حفاظت کند

شقایق فقط در دشت زنده می ماند هنگامیکه بر روی ساقه خود است

به محض اینکه آنرا چیدی ، گلبرگ هایش یکی یکی می افتند

و دیگر شقایق نیست ، 

شقایق را نمی توان در گلدان نگهداری کرد

گفتم

ولی تو مروارید و آب هستی 

آب تو را پرورش می دهد و مامن تو آب است 

مرواریدهای زیادی مثل تو هست و بیشتر خواهد شد

تو پاینده ای 

چون صدف در آب زندگی می کند و تو در صدف 

و سرانجام مرواریدهایمان را در ارض خدا جمع خواهیم کرد 

در قدس

سرزمین مروارید !

 هرجا مروارید هست طلا هم هست 

چون مروارید طلا را زینت می دهد 

و به این دلیل گفته شده است که این زمین 

برکت داده شده است 

بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا



صفحه 46

قسمت اصلی در قانون شفاهی ، شامل هم تلمود بابلی و هم تلمود اورشلیمی (قدسی ) است

تلمود براساس میشنا  است (ببینید موضوع صفجه 64) ، آنرا تفسیر می کند و نقاط پیچیده آنرا توضیح می دهد، این بحث همان الجمارا (= آموزشهای به زبان آرامی ) است، که علاوه بر هالاخا( شرع یهودی م.) ، همچنین شامل افسانه و داستان ، موضوعات فلسفی و اخلاقی  و همچنین تاریخ و علم مطابق با زمانه خود است

تلمود خلاصه بحث های آموراییم  در یشیوا( مثل شهرک ، ست گاه) در بابل [عراق امروزی] و سرزمین اسراییل است که در قرن 3-5 میلادی انجام شده است یعنی از ابتدای [نوشته شدن] میشنا تا شروع قرون وسطی. مباحث الجمارا به زبان آرامی نوشته شده است و اغلب به صورت مباحث حقوقی ( سئوال ها ، جوابها، اثبات ها و عدم توافق ها) تنظیم شده است. تلمود به عنوان کتاب مرکزی یهودیان در طول قرنها بوده است و تاثیر زیادی بر زندگی یهودی در سرتاسر جهان داشته است

تلمود بابلی

قسمت مشترک و آشنای تلمود. این بخش به طور عمده در یشیواهای بزرگ (ست گاههای یهودیان که به صورت شهرک است م.)  در عراق باستان خلق شده است. در سورا و نهاردعا (نام مکان م.)، و وقتی تخریب شدند در پومباریتا( بخش دیگر-- تلمود اورشلیمی – که در آنزمان در سرزمین اسراییل خلق شد (موضوع صفحه 86 را ببینید)

تلمود بابلی بیشتر توسط رابی آشی و رابینا ویرایش شده و در سال 500 میلادی نوشتن آن به پایان رسیده است. آن مشتمل بر شش بخش است و شامل 36 رساله است

آموراییم

( در زبان آرامی  : آمورا = مترجم و مفسر) حاخام های هالاخا(شرع یهود م.)  که در سرزمین اسراییل و بابل در دوره ای که در ادامه آن [نوشتن] میشنا به پایان رسید یعنی 200 میلادی حضور داشتند. آموراییم ها میشنا و باریتا ها راکه متعلق به زمان تناییم ها بود را تفسیر کردند . تناقضاتی وجود داشتند که منجر به کشف قوانین(هالاخا) جدید شدند. مباحثات آموراییم ها به صورت تلمود بابلی و تلمود اورشلیمی دسته بندی شدند.


صفحه 45

خون چه کسی رنگینتر است؟

در قسمت قبل به شما مسائل اخلاقی سخت را نشان دادیم که از انواع مختلف بود: مسئله غامض دو نفر در بیابان،  رویدادی از دوران هولوکاست، مشکلات اخلاق پزشکی و بیشتر.

چیزیکه در همه مشکلات غامض قسمت قبل وجود دارد—که در همه این رویدادها یک انسان نجات پیدا میکرد در ازای اینکه انسان دیگری میمرد.

در بخش ب ، مسائل غامض دیگری مطرح خواهند شد ، توجه کنید—این مسائل سخت با مسائلی که در بخش قبل دیدید متفاوت هستند. سعی کنید تفاوتها را بفهمید. گرایش خود را با  اصل "زندگی ات مقدم است" بسنجید—اصلی که در بخش الف مطرح شد—از دیدگاه مسائل غامض جدید.


الف . تلمود بابلی: او تو را خواهد کشت—و تو او را نکش!

*مینیان از آدمی پرسید که[می تواند] خودش را بکشد ولی خون نریزد؟

این قابل قبول است—

 همانطور که دیدیم انسانی را که پیش خدای خویش آمد

به او گفت ( آدم به خدا):

کدخدای من به من گفت:

برو و فلان کس را بکش و-- خودت کشته نشو

به او گفت ( خدا به آن شخص):

خودت را بکش – و دیگری را نکش!

چرا فکر کردی که خونت رنگین تر است—

شاید خون دوستت رنگین تر است؟

 

ترجمه از تلمود بابلی – رساله پساخیم

*پسخ یک عید یهودی است  م.

*مینیان در عبری یعنی عدد 10 ، همچنین تعداد ده نفر یهودی بالغ است که برای انجام بعضی امور شرعی لازم است م.


نظر شما درباره راه حلی که اینجا می آید چیست--  که پزشک اولین آدمی را معالجه کند که به عنوان اولین نفر با او ملاقات می کند چنین راه حلی چه مزایا و چه معایبی دارد؟


در این فصل ما با معضلات مختلف روبرو شدیم  موضوع مشترک بین همه آنها اینست که نجات جان یکنفر باعث مرگ یکنفر دیگر می شود

نظر شما درباره معضلاتی که در این بخش نشان داده شدند چیست؟

آیا موارد ذکر شده در این فصل با مشاهدات شما در موارد مشابه مطابقت می کند؟ چگونه؟

درباره یک مسئله غامض اخلاقی  که در واقعیت تجربه کرده اید  یا از طریق ارتباط  درباره آن شنیده اید  فکر کنید و موضع گیری شخصی  خود را درباره آن مشخص کنید


صفحه 40

رابی  والدنبرگ همچنین به سوالی اشاره می کند: به چه کسی باید دارو را داد اگر هردوی آنها در وضعیت واقعا خطرناکی باشند.

بنابر موضعگیری صاحب نظران دیگر او می گوید : اگر هر دوی آنها واقعا بیمارند و دارو به نفرسوم تعلق دارد( به بیمارستان)  دارو را بین خودشان تقسیم کنند.

درست است که دارو برای نجات تنها یک نفر کافی است ، و اگر آنرا بین خودشان تقسیم کنند  زندگی هر دونفرشان از دست می رود ، شاید باید سه چیز را یادآوری کرد:

الف . دادن دارو به هر دونفر باعث طولانی شدن زندگی هر دو نفر می شود ، و در این مدت آنها می توانند "ساعت زندگی" را بدست آورند

ب. ممکن است طولانی کردن زندگی هر دو نفر حداقل شانس یکنفر را برای زندگی بیشتر کند. تا  مقدار اضافی دارو برای او پیدا شود و اگر آن مقدار از دارو را دریافت نمی کرد قبل از اینکه مقدار اضافی دارو به او برسد می مرد.

ج . از آنجا که این فرض که زندگی هر دو نفر در خطر است بر اساس برآورد پزشکی است ، ممکن است پزشکان در مورد میزان در خطر بودن زندگی شان اشتباه کرده باشند ، و همچنین در مورد میزان دارویی که برای نجات آنها لازم است اشتباه کرده باشند

6.

الف .بین نظر رابی والدنبرگ در باره موضوع " دارو برای دو نفر" و موضع بن پتورا  در باره "آب برای دو نفر مقایسه کنید"

ب. آیا توضیح درباره موضوع  دارو  به فهم شما در مورد موضع بن پتورا کمک کرد ؟ اگر بله چطوری ؟

7

 الف. در موضوع "دارو برای دو نفر " درباره دو بیمار صحبت می شود  که می توان دارو را بین آنها تقسیم کرد ، ولی چه می شود اگر تعداد بیمارانی که دارو بین آنها توزیع می شود بسیار زیاد باشد – یعنی  دارو را به هیچکدام از آنها ندهیم؟

ب. در زیر بخشی از پروتکل 304 آورده شده است  بنابر کمیته اجتماعی و کار کنست  از روز 24 بیشوت سال  5747 (23.02.1987)  در برخورد با چنین موردی :

پروفسور داویدسون : خیلی سال پیش ، در انتهای جنگ جهانی دوم ، اتفاق بسیار معناداری دربیمارستان هدسا رخ داد؛ بیماری باکتری المانگیتیس پخش شد که مرگ و میر آن صد در صد شد تا اینکه داروی پنی سیلین اختراع شد. هنگامیکه دارویی آمد که یک بیمار را معالجه می کرد، در بیمارستان 450 بیمار وجود داشت. این مسئله بغرنج پیش آمد که چه کسی را باید معالجه کرد: آیا باید افراد جوان و کودکان را معالجه کرد یا افراد مسنتر را معالجه کرد؟ کسی را که جایگاه ممتازی دارد یا کسی را که شغل ندارد ؟ به رابی  اعظم در آنموقع رابی هرتسوگ رو کردیم  تا به ما در تصمیم گیری کمک کند. در نهایت  تصمیم گرفت که پزشک آدمی را معالجه کند که اولین نفر  به او  می رسد ، به این ترتیب ما می توانیم تصمیم بگیریم  زندگی چه کسی مهمتر است .



صفحه 39

نظر رابی والدنبرگ

رابی والدنبرگ تضاد بین ردباز و پری مگدیم را حل می کند. او فرض می کند که پری مگدیم فقط حالتی را در نظر می گیرد که  دارو به کس دیگری تعلق دارد، مثلا به بیمارستان. در این حالت بیمارستان باید دارو را به کسی بدهد که زندگی اش واقعا در خطر است ؛  ولی اگر دارو متعلق به یکی از بیماران باشد . اصل ردباز صحیح است—وضعیت تو مهمتر از وضعیت دوستت است.

1.      الف جدول زیر را کامل کنید ، سه نظری را که آموختید مشخص کنید

ب نظر شما درباره  موضع گیری رابی والدنبرگ چیست؟ شرح دهید.

 

اصل الف

اصل ب

اصول را بیان کنید

باید تردید را احتمالا کنار گذاشت

وضعیت او از وضعیت دوستش مهمتر است

کاربرد اصول را بیان کنید

پری مگدیم

ردباز

تنظیم اصول

(رابی والدنبرگ)

 

 

 

2.      به نظر شما چطور باید با دو بیمار برخورد کرد " وضعیت واقعا خطرناک" و دارو به بیمارستان تعلق دارد؟ آیا باید دارو را بین آنها تقسیم کرد ؟  یا اینکه همه آنرا به یکی از آنها داد؟  اگر اینطور است به چه کسی؟و شاید به هیچکدام از آنها نداد؟

3.      جواب خود را بر اساس اصولی که تا اینجا آموختید بیان کنید.



صفحه 47

راوا

 

یکی از مهمترین آمورایی ها در بابل . فرزند نسل چهارم آمورایی ها . راوا دوست آبایا بود که بزرگ آموراییم ها در آن نسل بود راوا یشییوای ماخوزا را در بابل بنیان گذاشت  و درباره روشهای آموزش تحلیل منطقی تحقیق کرد. نکته اصلی او در آموزش  توضیخات (= منطق درونی) در هلاخا(شرع یهود)  و نه شایعات است(= دانش قدما) . با این روش راوا قلب دانشجویان خود را به دست می آورد. او دانشجوهای زیادی داشت . که بعضی از آنها آموراییم های یرجسته نسل های بعد بودند.

پرسش ها

1.موضوعی که درباره آن خواندید از چند مرحله تشکیل شده است. آن را به زبان خود خلاصه کنید

سئوال :

جواب:

 

ایجاد پاسخ با یک سابقه قانونی:

مثالی از یک رویداد:

قضاوت راوا:

استدلال حکم:

 

استدلال منطقی که راوا برای قضاوتش می آورد که به صورت سئوال مطرح می شود: چرا دیدی که خونت رنگین تر است؟

الف . عبارت خون رنگین تر در این مورد ، چه چیزی است؟

ب . این سئول را به شکل مثبت بپرسید. (نکته : سعی کنید به سئوال راوا پاسخ دهید)

ج. به نظر شما چرا راوا منطق خودش را در سئوال جا داد؟

3.الف . آیا بین قاعده راوا با نظر رابی آکیوا تناقض وجود دارد – زندگی ات مقدم به زندگی دوستت است ؟ توضیح دهید



صفحه 49

نظارت بر نفس از خون ریختن جلوگیری می کند؟!

راشی (رابی شلومو اسحاق)

در سال 1040 به دنیا آمد  و در 1105 دز شهر تراویس در فرانسه  از دنیا رفت. او بزرگترین مفسر بایبل و تلمود  و یک  مقام مهم هالاخایی بود که بر توسعه زبان عبری نفوذ ذاشت .

بعد از تحصیل در یشیوا(مدرسه علوم دینی یهودی م.) در منطقه  رود راین ، راشی  یک مدرسه علوم دینی (میدراش) را در شمال فرانسه بنا گذاشت که در آن دانشجوهای زیادی جمع میشدند و به اینصورت شمال فرانسه به جایی برای آموزش تورات تبدیل شد. در سالهای آخر زندگی او ، صلیبی ها پدیدار شدند. یهودیان زیادی طی آزار و ادیت ها  کشته شدند ، عده ای به مسیحیت گرویدند و بعضی ترجیح دادند بمیرند تا نام [اورا] تقدیس کنند( فصل 6 را ببینید) راشی برای زنهایی که مردانشان با همین قساوت کشته شده بودند کار میکرد و از آنها برای کنار آمدن با یهودیانی که به مسیحیت گرویده بودندو در میانه این وضع  به یهودیت بازگشته بودند قدردانی می کرد.

تفسیرهای راشی از بایبل و تلمود کوتاه و بسیار دقیق هستند و به بخشی جدایی ناپذیر از مطالعه تورات  تبدیل گشته اند. اگرچه هدفی که او برای خود در راه تفسیر گذاشت توضیح ساده مطالب بود. در تفسیرهایش از تورات ، راشی مفاهیم افسانه و حکمت زندگی را پیوند داد. تفسیر تورات اولین کتابی بود که چاپ شد(1475) نوع حروف چاپی که تفسیر با آنها چاپ شد تا امروز به نام "حروف راشی" است

تفسیر راشی درباره تلمود روی جاشیه داخلی صفحه نوشته شده بود.

نظارت بر نفس

نجات دادن زندگی ها.، هالاخا می گوید که نجات زندگی انسان از ممنوعیات تورات پیروی نمی کند مانند ممنوعیت هتک حرمت شنبه ، ممنوعیت غذا خوردن در روز [عید] کیپور و شبیه آن. اگرچه مواردی هست که قانون :" نظارت بر نفس از قوانین شرع پیروی  نمی کند"، معتبر نیست. این استثناها اینها هستند: ممنوعیت ، ممنوعیت سرقت و ممنوعیت سفاکی(کشتن افراد زیاد م.) در مورد این ممنوعیت ها هالاخا(شرع یهود م.) می گوید : "کشته شد و عبور کرد" ، این موضوع در فصل 6 بحث شده است



صفحه 48

ب. می توان که تناقض ظاهری بین موضع  رابی آکیوا و  راوا را حل کرد. اگر فرض کنیم که آنها دو وضعیت اساسا متفاوت را بحث می کنند.  به این منظور موضوع "آب برای دو نفر" و "خون چه کسی رنگینتر است " را مقایسه کنید و روی شباهتها و تفاوت های بین آنها تاکید کنید.

4.جاهای خالی را در جدول زیر پر کنید:

 

آب برای دو نفر

خون چه کسی رنگین تر است

قاعده

زندگی ات بر زندگی دوستت مقدم است

 

وضعیت

از زندگی دوست گذشتن برای نجات زندگی خود

 

دلیل قاعده

صاحب آب از آب خودش استفاده می کند بنابراین اولویت دارد

 

راهنمایی عملی

صاحب آب اجازه دارد زندگی خودش را نجات دهد

 

منبع تفاوت

 

 

 

5. و قاعده برای شما به خوبی شناخته شده است : اگر او آمد تا شما را بکشد ، زود او را بکشید(تلمود بابلی ، سنهدرین ،72a)

پاسخ دهید و استدلال کنید . یکی از این موارد می تواند "کسی که برای کشتن شما می آید باشد"

الف مردی که کدخدا به او دستور کشتن داده است

ب. کدخدا

6. اگر درخواست کدخدا این باشد که به دروغ بر ضد آدم بیگناهی شهادت دهد، --شهادتی که میتواند منجر به مرگ وی شود—بنابر نظر راوا آیا باید جلوی آن گرفته شود؟

شباهت ها و تفاوت های بین این دو مورد را مقایسه کنید

7. بنابر یک مفسر تورات  وظیفه مردی که میخواهند او را بکشند اینست که کشته شود ولی نکشد فقط وقتی جواب می دهد  که چنین عملی باعث نجات زندگی یک فرد بیگناه شود که می خواهند او را بکشند . ولی اگر در نتیجه هر دو بمیرند این جواب نمی دهد که کشته شود ولی نکشد.

نظر شما درباره این موضغ گیری چیست؟ سعی کنید آنرا براساس خود موضوع روشن کنید



صفحه 52

پرسشها

1.گفته های توسفیستها را توضیح دهید: "قاتل لازم نیست زندگی اش را تسلیم کند،  این مثل اینست که به او بگویی با دستانت بکش".

2.الف .وضعیتی ا مانند آنچه توسفیستها شرح داده اند شرح دهید(" در اینجا خودت را بر روی نوزاد بیانداز ")

ب. بنابر توسفیستها در وضعیتی مانند این چه کار باید کرد؟

ج. این وضعیت با وضعیتی که در تلمود گفته شده بود چه تفاوتی دارد؟

3. در توسفیستها ، قانون راوا را در جهت دیگری به کار گرفتند

الف . قاعده ای را که خلاف جهت آن است توضیح دهید

ب.چگونه این قاعده  مع می شود؟

 

رامبام : از دست دادن نفس مقابل نفس وجود ندارد

رامبام در کتابش مشناة تورات ، یک قاعده قانونی را به رشته تحریر درآورد که در ادامه موضوع تلمودی است که ما با آن سروکار داریم، رامبام قاعده را اینطور بیان کرد:

و کشتن یک نفس از [بنی] اسراییل

تا اینکه نفس دیگری را بهبود بخشند

یا اینکه یک شخص را فورا نجات د هند(=با خشونت)

چیزیکه دانش به آن تمایل دارد

که از دست دادن نفس مقابل نفس وجود ندارد

 

رامبام ، مشناة تورات ، قواعد پایه تورات ، بخش "ه"  هلاخا "ز"

 

رامبام ( رابی موسی بن میمون)

در سال 1135 در اسپانیا به دنیا آمد در سال  1204 در مصر از دنیا رفت . رامبام متخصص هلاخا(شرع یهود م.) و فیلسوف بود همچنین پزشک بود و به علوم طبیعی می پرداخت --  او یکی از برجسته ترین شخصیت های یهودیت از قرون وسطی تا عصر ما است.

در دوران جوانی خانواده اش به دلیل آزار و اذیت یهودیان اسپانیا را ترک کردند و بعد از چند سال سرگرداتی به مصر رسیدند. در آنجا رامبام احترام زیادی به دست آورد و به عنوان طبیب شخصی سلطان فعالیت کرد.



صفحه  51

توسفیستها: آیا خون تو کمتر قرمز است ؟ ( توسفیست ها متخصصان—رابی های-- تفسیر تلمود از فرانسه و آلمان در قرون وسطی بودند م.)

توسفیستها

نوآوری ها [کارهای] حکما و مکمل تفسیر راشی درباره تلمود که توسط پژوهشگران فرانسوی و آلمانی که به آنها "بعلی هاتوسفوت " گفته می شود  تدوین شده است. بسیاری از  توسفیستها دانشجویان راشی و نوادگان دانشجویان او بودند. تفسیرهای توسفیستها به بخشی سنتی از تلمود تبدیل شد .آن بر حاشیه بیرونی صفحه چاپ شده است . و خواندن  آن هنگام یاد گرفتن الجمارا (از کتاب های یهود م.) و تفسیر های راشی عادی است

توسفیستها در مورد پیش روی ما فهم ما از قاعده راوا را عمق می بخشند، آنها بین انواع مختلف "از دست رفتن جان" تمایز قائل می شوند و همچنین نشان می دهد چطورمیتوان دیدگاه راوا زا مع کرد. با اینکار آنها منطق کامل پشت توضیحات را آشکار می کنند.

توسفیستها

و قاتل لازم نیست که زندگی خودش را بدهد

ولی هنگامیکه به او می  گوید با دستانت بکش            با دستانت بکش—فعالانه

ولی اگر بگوید : اینجا ، حودت را روی . بینداز               خودت را روی . بینداز—یعنی مشارکت کن

روی نوزاد یا کشته خواهد شد                                      قاتل منفعل (غیر مستقیم)

لازم نیست که تسلیم شود تا دوستش را نجات دهد

زیرا بر خلاف آن

در اینجا می توانیم بگوییم

آیا تو دیدی که خون دوستت قرمز تر است ؟

بگذار خون تو قرمز تر باشد?



صفحه 50

بگذارید تفسیر راشی از این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم. راشی از واژه "نجات زندگی"و حواشی آن استفاده می کند تا دستور راوا در تلمود را توضیح دهد


راشی

چگونه دیدی که خون تو قرمز تر است

این هیچ چیزی نیست (آیا) آمده ای  تا درباره آن بپرسی                    آیا آمده ای تا درباره آن بپرسی

ولی به آن دلیل که میدانی                       آیا به این اندیشیده ای که ممکن است آدم اجازه داشته باشد که بکشد؟

هیچ دستوری در مقابل نجات زندگی وجود ندارد

و به نظرت حواهد رسید که حتی اینهم در مقابل نجات زندگی بی اهمیت است؟  و به نظرت حواهد رسید که حتی اینهم در مقابل نظارت بر نفست بی اهمیت است؟

این (جنایت) این (قتل ) مانند دیگر جنایتها نیست                                        تو باید یه این دستور فکر کنی

که در هر صورت در اینمورد از دست رفتن یک زندگی اتفاق می افتد      " تو نخواهی کشت" در اینجا رد می شود تا اینکه جان تو نجات یابد

و تورات اجازه نمی دهد تا "دستور " رعایت نشود                                          (زندگی ات در خطر است؟)

ولی به خاطر عشق به [بنی] اسراییل

و در اینجا جنایت ، نفس از دست رفته می شود

چه کسی گفته است که روح تو در این مکان ، تر و تازه تر است؟

شاید این برای او دوست داشتنی تر باشد



پرسشها

1.چه چیزی باعث تعجب راشی درباره این موضوع شد؟ او سعی می کند به چه مشکلی پاسخ دهد؟( توجه کنید که راشی به وضوح نمی گوید)

2.بنابر [گفته] راشی  چه چیزی باعث شد که مرد بپرسد اگر اجازه ندارد بکشد ،دراینصورت  آنها او را خواهند گشت

3. بنابر گفته راشی

الف –چه منطقی پشت قاعده " نجات دادن زندگی بر تمام دستورات اولویت دارد"  است؟

ب.چرا به نظر تو قاعده نجات زندگی برای مسئله غامض مردی که از راوا پرسید جوابی ندارد؟

4. این موضوع را روشن کنید که راشی جواب راوا را می دهد :" در اینجا یک گناه اتفاق می افتد و نفسی از دست می رود"



صفحه 52

پرسشها

1.گفته های توسفیستها را توضیح دهید: "قاتل لازم نیست زندگی اش را تسلیم کند،  این مثل اینست که به او بگویی با دستانت بکش".

2.الف .وضعیتی ا مانند آنچه توسفیستها شرح داده اند شرح دهید(" در اینجا خودت را بر روی نوزاد بیانداز ")

ب. بنابر توسفیستها در وضعیتی مانند این چه کار باید کرد؟

ج. این وضعیت با وضعیتی که در تلمود گفته شده بود چه تفاوتی دارد؟

3. در توسفیستها ، قانون راوا را در جهت دیگری به کار گرفتند

الف . قاعده ای را که خلاف جهت آن است توضیح دهید

ب.چگونه این قاعده  مع می شود؟

 

رامبام : از دست دادن نفس مقابل نفس وجود ندارد

رامبام در کتابش مشناة تورات ، یک قاعده قانونی را به رشته تحریر درآورد که در ادامه موضوع تلمودی است که ما با آن سروکار داریم، رامبام قاعده را اینطور بیان کرد:

و کشتن یک نفس از [بنی] اسراییل

تا اینکه نفس دیگری را بهبود بخشند

یا اینکه یک شخص را فورا نجات د هند(=با خشونت)

چیزیکه دانش به آن تمایل دارد

که از دست دادن نفس مقابل نفس وجود ندارد

 

رامبام ، مشناة تورات ، قواعد پایه تورات ، بخش "ه"  هلاخا "ز"

 

رامبام ( رابی موسی بن میمون)

در سال 1135 در اسپانیا به دنیا آمد در سال  1204 در مصر از دنیا رفت . رامبام متخصص هلاخا(شرع یهود م.) و فیلسوف بود همچنین پزشک بود و به علوم طبیعی می پرداخت --  او یکی از برجسته ترین شخصیت های یهودیت از قرون وسطی تا عصر ما است.

در دوران جوانی خانواده اش به دلیل آزار و اذیت یهودیان اسپانیا را ترک کردند و بعد از چند سال سرگرداتی به مصر رسیدند. در آنجا رامبام احترام زیادی به دست آورد و به عنوان طبیب شخصی سلطان فعالیت کرد.



صفحه 53

رامبام به عنوان رهبر برای یهودیان مصرفعالیت کرد و مردم از سرتاسر جهان به سوی او برای سئوال کردن رو می آوردند. رامبام خود به تنهایی درخواست برای [خواندن ] تورات را افزایش داد  و در عمق بخشیدن به فرهنگ جهانی سهم بسزایی داشت ، و این موضوع در بسیاری از نوشته ها منعکس شده است. علی رغم منتقدانش ، رامبام از طرف جهان یهودی و غیر یهودی بسیار تحسین شد و آنها می گفتند " از موسی تا موسی مانند موسی کسی نخواهد آمد".

 از میان کارهای بسیار زیاد او دو تا منتشر شدند . الف . مشناة تورات  که کتاب بزرگ درباره هلاخا متعلق به رامبام است همچنین "دست قوی" نامیده میشود ( زیرا که آن به چهارده کتاب  --  کلمه دست در عبری یعنی יד مشابه با عدد 14 یعنی י"ד به حروف ابجد استاشاره دارد م.) ، مشناة تورات به عبری نوشته شد و همه بحث های تورات شفاهی و کتابهای قاضیان را که تا زمان موسی بن میمون شناخته شده بود را خلاصه می کرد که به شیوه ای مختصر و منظم براساس موضوعات بود. موسی بن میمون منابع هالاخایی خود را ذکر نکرد همچنین اختلاف نظرها  در تلمود و در نوشته های پیشینیان خودش. مشناة تورات به عنوان هسته مرکزی همه ادبیات هالاخایی تا روزگار ما می باشد .

ب .

ادامه دارد



 

صفحه 53

 

 

رامبام به عنوان رهبر برای یهودیان مصرفعالیت کرد و مردم از سرتاسر جهان به سوی او برای سئوال کردن رو می آوردند. رامبام خود به تنهایی درخواست برای [خواندن ] تورات را افزایش داد  و در عمق بخشیدن به فرهنگ جهانی سهم بسزایی داشت ، و این موضوع در بسیاری از نوشته ها منعکس شده است. علی رغم منتقدانش ، رامبام از طرف جهان یهودی و غیر یهودی بسیار تحسین شد و آنها می گفتند " از موسی تا موسی مانند موسی کسی نخواهد آمد".

 

 

 از میان کارهای بسیار زیاد او دو تا منتشر شدند . الف . مشناة تورات  که کتاب بزرگ درباره هلاخا متعلق به رامبام است همچنین "دست قوی" نامیده میشود ( زیرا که آن به چهارده کتاب  --  کلمه دست در عبری یعنی יד مشابه با عدد 14 یعنی י"ד به حروف ابجد استاشاره دارد م.) ، مشناة تورات به عبری نوشته شد و همه بحث های تورات شفاهی و کتابهای قاضیان را که تا زمان موسی بن میمون شناخته شده بود را خلاصه می کرد که به شیوه ای مختصر و منظم براساس موضوعات بود. موسی بن میمون منابع هالاخایی خود را ذکر نکرد همچنین اختلاف نظرها  در تلمود و در نوشته های پیشینیان خودش. مشناة تورات به عنوان هسته مرکزی همه ادبیات هالاخایی تا روزگار ما می باشد .

 

 

 ب. معلم شرمسار. کتاب فلسفه مهم وی است که قصد دارد به دانشجویانی که هم تورات و هم فلسفه را مطالعه کرده اند و تفاوتهای و تناقضات آنها باعث شرمساری شان شده است کمک کند. رامبام پاسخ می دهد که تورات برای این نیست که به سادگی خوانده شود . تعمیق بخشیدن به کلمات تورات به همان دیدگاههایی منجر می شود که فلسفه آموزش می دهد. کتاب "معلم شرمسار" به زبان عربی نگاشته شده است

پرسشها

1.

 

 

ادامه دارد

 

 

 


 

صفحه 52

 

 

پرسشها

 

 

1.گفته های توسفیستها را توضیح دهید: "قاتل لازم نیست زندگی اش را تسلیم کند،  این مثل اینست که به او بگویی با دستانت بکش".

 

 

2.الف .وضعیتی ا مانند آنچه توسفیستها شرح داده اند شرح دهید(" در اینجا خودت را بر روی نوزاد بیانداز ")

 

 

ب. بنابر توسفیستها در وضعیتی مانند این چه کار باید کرد؟

 

 

ج. این وضعیت با وضعیتی که در تلمود گفته شده بود چه تفاوتی دارد؟

 

 

3. در توسفیستها ، قانون راوا را در جهت دیگری به کار گرفتند

 

 

الف . قاعده ای را که خلاف جهت آن است توضیح دهید

 

 

ب.چگونه این قاعده  مع می شود؟

 

 

 

 

 

رامبام : قصاص نفس در برابر نفس جایز نیست

 

 

رامبام در کتابش مشناة تورات ، یک قاعده قانونی را به رشته تحریر درآورد که در ادامه موضوع تلمودی است که ما با آن سروکار داریم، رامبام قاعده را اینطور بیان کرد:

 

 

و کشتن یک نفس از [بنی] اسراییل

 

 

تا اینکه نفس دیگری را بهبود بخشند

 

 

یا اینکه یک شخص را فورا نجات د هند(=با خشونت)

 

 

چیزیکه دانش به آن تمایل دارد

 

 

که قصاص نفس در مقابل نفس جایز نیست

 

 

 

 

 

رامبام ، مشناة تورات ، قواعد پایه تورات ، بخش "ه"  هلاخا "ز"

 

 

 

 

 

رامبام ( رابی موسی بن میمون)

 

 

در سال 1135 در اسپانیا به دنیا آمد در سال  1204 در مصر از دنیا رفت . رامبام متخصص هلاخا(شرع یهود م.) و فیلسوف بود همچنین پزشک بود و به علوم طبیعی می پرداخت --  او یکی از برجسته ترین شخصیت های یهودیت از قرون وسطی تا عصر ما است.

 

 

در دوران جوانی خانواده اش به دلیل آزار و اذیت یهودیان اسپانیا را ترک کردند و بعد از چند سال سرگرداتی به مصر رسیدند. در آنجا رامبام احترام زیادی به دست آورد و به عنوان طبیب شخصی سلطان فعالیت کرد.

 

 

 


 

من کی هستم که[بخواهم] آنها را کنار بگذارم؟ مسائل غامض از دوران هولوکاست

الف.آیا [باید] گریخت؟

همانطور که تا کنون دیده ایم ، قانون یهودی ، در صورت های خارجی گوناگون خود، انسان را آگاه می سازد ، که نباید برای نجات جود دیگری را با چنین قصدی بکشد.اگرچه شاید این حتی زمانی هم  که نجات یک انسان به طور غیر مستقیم باعث مرگ دیگری می شود هم مصداق دارد؟

آیا هیچکسی از بیرون یک اردوگاه مرگ اجازه دارد که شخصی را نجات بدهد درحالیکه واضح است که به عنوان مجازات این فرار افراد دیگری اعدام خواهند شد؟

نگاه هالاخایی(شرع یهود) این است که مردم نباید سعی کنند که یک زندانی را نجات دهند درصورتیکه دیگران در نتیجه آزادی وی می میرند. اگرچه به نظر می رسد که زندانی می تواند برای آزادی خودش اقدام کند حتی اگر بداند که فرار یا آزادی او باعث قتل فرد دیگری به جای او می شود.

پرسش

نظرتان درباره این تمایز چیست که به یک شخص اجازه می دهد تا خودش را نجات دهد و ممنوع می کند تا دیگری او را نجات دهد؟ چه منطقی پشت این موضوع هست؟

در روره هولوکاست این سئوال مطرح شد، که نجات یک شخص درحالیکه اشخاص دیگر را در معرض خطر قرار می دهد، با شدیدترین وجه ممکن. گاهی افراد می توانند از یک اردوگاه مرگ فرار کنند، ولی این واضح بود که نازی ها بسیاری از یهودیان را به قتل خواهند رساند تا به عنوان جزای فرار عده ای باشد و از فرار دیگران جلوگیری کند.

آیا در چنین مواردی فرار جایز است؟

دوبخشی را که دو راه متفاوت درباره رفتار در وضعیت های مشابه هولوکاست را نشان می دهند بخوانید

از شهادت یک یهودی در دادگاه آیشمن

من در یک گروه هشتاد نفری قرار داشتم.من از تجربه می دانستم که فرار هر یکنفر به قیمت زندگی بقیه تمام خواهد شد. و گرچه من به پارتیزان ها کمک کردم. من گذرنامه ها و مهرها را جعل کردم اگرچه آنها به من پیشنهاد دادند که مرا قاچاقی رد می کنند-- این مسئولیت زندگی بقیه بر عهده من است .آماده نبودم—آنها شانسی دارند، واگر بگریزم—آنها شانسی ندارند. و من کی هستم که [بخواهم] آنها را کنار بگذارم؟

بنابر[گفته های] رابی متس نریا،"فرار از اردوگاه مرگ در هالاخا(شرع یهود)" برگفته از سال به سال  سال 5722 صفحات 140-158


ب.یکی از این موارد در موضوع تلمودی که در بالا خواندید اتفاق نمی افتد(ص 45) آن چیست؟  بنابر نظر شما چرا رامبام آنرا اینجا اضافه کرد ؟

3.همانطور که ارزیابی رامبام قبلا در این جمله در مورد مسئله تلمودی که آموخته ایم پایه گذاری شده است. جدول زیر نشان می دهد که رامبام چگونه مورد خود را بر اساس بحث تلمودی پایه گذاری کرده است

 

میشنا تورات، نظر رامبام

تلمود بابلی ، نظر راوا

مورد

"کشتن یک نفر از اسرائیل تا نفس دیگری را بهبود بخشی یا یک مرد م را نجات دهی"

 

دلیل حکم

که همان چیزی است که ذهن متمایل به آن است

 

بنابر اصل

" قصاص نفس در برابر نفس ممکن نیست"

 

 

یک مرد در یک سانحه رانندگی به شدت مجروح شد و پزشکان برای نجات جان وی ناامید شدند. در آن زمان مرد جوانی که نیاز به پیوند قلب داشت در بیمارستان بستری شد.

الف. آیا طبق حکم رامبام ، جایز است که قلب فرد مجروح را در یک شرایط انسانی برداریم تا جان مرد در انتظار پیوند نجات یابد؟ خطری که می بینید را توضیح دهید.

ب . نظر شما درباره این سئوال چیست؟


 

صفحه 53

 

 

رامبام به عنوان رهبر برای یهودیان مصرفعالیت کرد و مردم از سرتاسر جهان به سوی او برای سئوال کردن رو می آوردند. رامبام خود به تنهایی درخواست برای [خواندن ] تورات را افزایش داد  و در عمق بخشیدن به فرهنگ جهانی سهم بسزایی داشت ، و این موضوع در بسیاری از نوشته ها منعکس شده است. علی رغم منتقدانش ، رامبام از طرف جهان یهودی و غیر یهودی بسیار تحسین شد و آنها می گفتند " از موسی تا موسی مانند موسی کسی نخواهد آمد".

 

 

 از میان کارهای بسیار زیاد او دو تا منتشر شدند . الف . مشناة تورات  که کتاب بزرگ درباره هلاخا متعلق به رامبام است همچنین "دست قوی" نامیده میشود ( زیرا که آن به چهارده کتاب  --  کلمه دست در عبری یعنی יד مشابه با عدد 14 یعنی י"ד به حروف ابجد استاشاره دارد م.) ، مشناة تورات به عبری نوشته شد و همه بحث های تورات شفاهی و کتابهای قاضیان را که تا زمان موسی بن میمون شناخته شده بود را خلاصه می کرد که به شیوه ای مختصر و منظم براساس موضوعات بود. موسی بن میمون منابع هالاخایی خود را ذکر نکرد همچنین اختلاف نظرها  در تلمود و در نوشته های پیشینیان خودش. مشناة تورات به عنوان هسته مرکزی همه ادبیات هالاخایی تا روزگار ما می باشد .

 

 

 ب. معلم شرمسار. کتاب فلسفه مهم وی است که قصد دارد به دانشجویانی که هم تورات و هم فلسفه را مطالعه کرده اند و تفاوتهای و تناقضات آنها باعث شرمساری شان شده است کمک کند. رامبام پاسخ می دهد که تورات برای این نیست که به سادگی خوانده شود . تعمیق بخشیدن به کلمات تورات به همان دیدگاههایی منجر می شود که فلسفه آموزش می دهد. کتاب "معلم شرمسار" به زبان عربی نگاشته شده است

پرسشها

  1. رامبام دو وضعیت را توصیف می کند که کسی می تواند راجع به این فکر کند که یک نفر دیگر را بکشد تا جان کس دیگری را نجات دهد. این دو وضعیت را توضیح دهید و مثالهایی از زمان حال برای آنها بیاورید.
  2. تصمیم رامبام در این موارد چه خواهد بود و استدلال وی چه خواهد بود!

 

رامبام


رها شده به سمت سرنوشت خود: جامعه عرب در اسرائیل زیر سایه "بهار عربی"

زنجیره قیام مردمی که با عنوان "بهار عربی" شناخته می شود ، بدون شک یکی از مهمترین وقایع سازنده در تاریخ خاورمیانه مدرن است. این کتاب که پیش روی  ما است به دنبال تأثیر این قیامها بر جامعه عرب در اسرائیل است. برخلاف رویکرد گسترده که نمونه بسیاری از مطالعات در مورد جامعه عربی در اسرائیل است و صرفاً بر روابط اقلیت های عربی با این کشور متمرکز است ، این مطالعه با بررسی چگونگی بی ثباتی و فروپاشی در حوزه عرب ، هم بر پویایی درونی جامعه عرب در اسرائیل و هم نگرش آن به دولت ، چشم انداز جدیدی ارائه می دهد. بینش اصلی ناشی از این مطالعه این است که ناامیدی عمیق از حوزه در حال گسترش عرب باعث تسریع روندهای عمل گرایانه و منطقی سازی مکمل با نگرش اقلیت عرب به کشور شده است. در پاسخ به فروپاشی حوزه عربی ، اقلیت عرب در اسرائیل در تلاشند گفتمان شهروندی را از سرخوردگی از "بهار عربی" تقویت کنند که چیزی جز جنجال و هرج و مرج ایجاد نکرده است و به دلیل این حس رو به رشد که حوزه عربی متوقف شده است برای او یک لنگر روحی و اخلاقی است

https://dayan.org/content/left-its-fate-arab-society-israel-under-shadow-arab-spring-hebrew

 


 

صفحه 53

 

 

رامبام به عنوان رهبر برای یهودیان مصرفعالیت کرد و مردم از

سرتاسر جهان به سوی او برای سئوال کردن رو می آوردند. رامبام

خود به تنهایی درخواست برای ]خواندن تورات]را افزایش داد  و در

عمق بخشیدن به فرهنگ جهانی سهم بسزایی داشت ، و این

موضوع در بسیاری از نوشته ها منعکس شده است. علی رغم

منتقدانش ، رامبام از طرف جهان یهودی و غیر یهودی بسیار تحسین

شد و آنها می گفتند " از موسی تا موسی مانند موسی کسی نخواهد آمد".

 

 

 از میان کارهای بسیار زیاد او دو تا منتشر شدند . الف . مشناة تورات

  که کتاب بزرگ درباره هلاخا متعلق به رامبام است همچنین "دست

قوی" نامیده میشود ( زیرا که آن به چهارده کتاب  --  کلمه دست

در عبری یعنی יד مشابه با عدد 14 یعنی י"ד به حروف ابجد است

اشاره دارد م.) ، مشناة تورات به عبری نوشته شد و همه بحث های

تورات شفاهی و کتابهای قاضیان را که تا زمان موسی بن میمون

شناخته شده بود را خلاصه می کرد که به شیوه ای مختصر و منظم

براساس موضوعات بود. موسی بن میمون منابع هالاخایی خود را ذکر

نکرد همچنین اختلاف نظرها  در تلمود و در نوشته های پیشینیان خودش.

مشناة تورات به عنوان هسته مرکزی همه ادبیات هالاخایی تا روزگار ما می باشد .

 

 

 ب. معلم شرمسار. کتاب فلسفه مهم وی است که قصد دارد به دانشجویانی که

هم تورات و هم فلسفه را مطالعه کرده اند و تفاوتهای و تناقضات آنها باعث

شرمساری شان شده است کمک کند. رامبام پاسخ می دهد که تورات برای

این نیست که به سادگی خوانده شود . تعمیق بخشیدن به کلمات تورات به

همان دیدگاههایی منجر می شود که فلسفه آموزش می دهد. کتاب "معلم

شرمسار" به زبان عربی نگاشته شده است

پرسشها

  1. رامبام دو وضعیت را توصیف می کند که کسی می تواند راجع به این
  2. فکر کند که یک نفر دیگر را بکشد تا جان کس دیگری را نجات دهد. این
  3. دو وضعیت را توضیح دهید و مثالهایی از زمان حال برای آنها بیاورید.
  4. تصمیم رامبام در این موارد چه خواهد بود و استدلال وی چه خواهد بود!

 

رامبام


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها